باز دلم، شکوه ی یک راز کرد؛ مرغ دلم، کنج دل آواز کرد… ساز نبود آه و ناله فالش بود سوز سینه نغمه ی دل ساز کرد پر پروانه سوخت، شاپره پرواز کرد ! مرغک دلسوخته آتش گرفت ناله زد…
4 اردیبهشت 1391 ادامه مطلب
باز دلم، شکوه ی یک راز کرد؛ مرغ دلم، کنج دل آواز کرد… ساز نبود آه و ناله فالش بود سوز سینه نغمه ی دل ساز کرد پر پروانه سوخت، شاپره پرواز کرد ! مرغک دلسوخته آتش گرفت ناله زد…
پاییز … با همه ی رازها؛ سرخ و زرد و قهوه ای، نغمه و آوازها… رفت و مانده یک نگاه بر لبه ی پرتگاه دلهره ی زندگی، فرصت پروازها..! غرش قلب زمین، جوشش روح دریا، سرخی قلب من و چرخش…
شب؛ شب ِ از نیمه گذشته، من؛ من ِ از نیمه گذشته .. شنهای خیس، زیر پاهای برهنه ام میلغزند. ساحلی عریان و تنها، یک ردپا، بی انتها … سکوت موج های خاموش، اما خروشان! همه جا سوز سرما، تنم…