اندیشه‌های مهراد آریا

چترهای وارونه

هر شب؛
اینجا، باران می بارد.

رگبار تندی،
که غبار خاکستری فکرم را
می شوید؛
و به آرامی
از قاب چوبی چشمانم،
می لغزد.

قلبم؛
با صدای صاعقه ها کوک شده،
آن یکی رعد می زند و
این یکی تیر می کشد …

و من اینجا،
چترها را وارونه چیده ام،
دریایی خواهم ساخت،
به تنهایی !

و تو را غرق خواهم کرد،
در شوری این شادمانی …

– مهراد آریا

پرینت

پاسخ دادن


این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.