بهارستان

مهرنوشت
این حجم سکوت

سپیدرود؛ امشب از اشکهای من جاریست و شالیزار، غرق در خشکی چشمانم ! تو هم در راه دیدی ؟ قبل از آن پیچ سیاه، بعدِ آن خاطره ها، اندکی پایین تر؛ سدی زده اند بر انبوهی درد . همانجا که…