من و ماه و مهشید چکامه | روزنوشت | فرهنگ و هنر یلدا، گیسوان بلندش را، این سیه خوشههای درهمتنیده، بر شانههای این شبِ شیرین، شانه زده، بسته و آویخته … و بر تمامِ چَشمهای خوابآلود، هر آنکه خواب زیر پلکهای سنگینش میلغزد، و بر همه فکرهای خمارِ وهمآلود، آبشاری از ترانه… 29 آذر 1391 3دیدگاه ها ادامه مطلب