فرهنگ و هنر

مهرنوشت
فانوس

شب؛ شب ِ از نیمه گذشته، من؛ من ِ از نیمه گذشته .. شنهای خیس، زیر پاهای برهنه ام میلغزند. ساحلی عریان و تنها، یک ردپا، بی انتها … سکوت موج های خاموش، اما خروشان! همه جا سوز سرما، تنم…