اندیشه‌های مهراد آریا

فصل پنجم روزگار

کویر و دریا جبر روزگارند بر طبیعت بی زبان!
هر دو زیبا؛ به دیده ی آن که نه کویریست و نه دریایی …
تو صحرایی!
دشتی،
تو دریایی …
تو فصل پنجم زندگانیم هستی.
تجلی همه ی زیبایی ها،
تجمع کمال چهار فصل پیشین؛
تو بهاری، بارانی …
آفتابی – بر طلایی گندمزار –
تو خزانی، تابلوی آبرنگ پروردگار!
و سپیدی بیکران …

تو، فصل پنجم روزگاری …

 

– مهراد آریا [ زمستان 87 ]

پرینت

نوشته های مرتبط

1 دیدگاه

نگاهی بدیع و حافظه تصویری تحسین برانگیز دارید
انشاا… با بازی ذهن بر پهنه واژگان همواره خالق باشید

پاسخ دادن


این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.